درباره وبلاگ


سلام دوستان"به وبلاگ خودتون خوش اومدید؛هر کسی در مورد وبلاگم پیشنهاد یا انتقادی داره خوش حال میشم که بهم خبر بده و اگه سوالی داشتین تا جایی که بنده حقیر بتونم پاسخ میدم؛و در ضمن خواهش میکنم که نظر بدین.التماس دعا یاعلی
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 245
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

♥♥♥باران♥♥♥
♥با خدا باش و پادشاهی کن♥




سلام دوستان من وبلاگم رو عوض کردم لطفا به آدرس زیر بیایید.(روی آدرس کلیک کنید!)

www.fanoos75.blogfa.com



یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 13:4 ::  نويسنده : علی

(سلام دوستان ماه محرم و فرا رسيدن شهادت جانسوز و جانگداز سيدالشهدا ابا عبداله الحسين (ع) را به تمام شيعيان و شيفتگان آن حضرت تسليت عرتاعغض ميكنم.)

.

.

.

شب صحرا شد چراغون ؛ رسيده عيد شهيدان.

شب وصل است و شب قدر است و شب سوز و ذكر قرآن.

بلا جويان مستِ مستند ؛ بلاگويانِ الستند.

چه غوغاهايي شود بر پا صبح فردا در قلبِ ميدان.

ذكر لب هاي من،ماهِ شب هاي من،خواب و روياي من حسين.

شب عاشورا رسيده ؛ كه بر لب جان ها رسيده.

بنازم صبر تو را زينب وقت مَحلَن مَحلا رسيده.

برادر يكباره ديگر ؛ بيا و بنگر به خواهر.

كه فردا نوبت به چشم بي شرم نامحرم ها رسيده.

ذكر لب هاي من،ماهِ شب هاي من،خواب و روياي من حسين.

ببين تنها مانده شاهي،نه سرداري نه سپاهي.

مبادا بر آل پيغمبر دشمنش اندازد نگاهي.

سوي ميدان رفته يارم ؛ تمام هستي زينب.

نمي بيند چشم او جز گرد و غباري در قتلگاهي.

شاه و ارباب من،دُرِّ ناياب من،مهر و اهداف من حسين...



پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 11:6 ::  نويسنده : علی

کـــربــلا یعنی که یاد رهـــبری .......... از حسین عصر خود فرمان بری


ای قلم از قدرتی غالب بگورهبر رهبر رهبر سيد علي خامنه اي حضرت آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي نائب الامام المهدي حضرت آقا
از
علی بن ابی طالب بگو
از
علی مرد سیاست مرد دین
از
علی تنها ترین مرد زمین
بیعت ما دوستان عین ولاست
زاده ی زهرا علی روح خداست

عده ای از همرهان جاهل شدند
در حمایت از علی کاهل شدند
خاک شهر کوفه بر سرهایتان
پس چه شد ایمان و باورهایتان
پشت بر مولا زهرا کرده اید
هیچ و شرم از
این شهیدان کرده اید
حرفی از اعماق ایمان می زنم
با لب و حلق شهیدان میزنم
سامری ها با قلم بت ساختند
فتنه در دامان دین انداختند
مکر داخل کفر خارج را ببین
رونق کار خوارج را ببین
دین فروشان قلعه در باور زدند
یک به یک پشت قلم اردو زدند
با اساس دین تسامح می کنند
پای ارزش ها تساهل می کنند

هدیه بر رقاصه ها واجب نبود
قدر عالم کمتر از مطرب نبود
تا که گردد فتنه و آشوب کم
جبهه ای ها باز باهم هم قسم
نائب مهدی ولی داریم و بس
شیعیان سید علی داریم و بس



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 10:19 ::  نويسنده : علی

بر آستان والای آیت الله خامنه‌ای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت می‌نمایم.

رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
شعر منتشر نشده شهریار درباره رهبر معظم انقلاب+دستخط

راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست راست

در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست

من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست

او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست

او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست

شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست

 



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 10:13 ::  نويسنده : علی

المنة لله کــــه خدایی گشتیم

با یاری فاطـــمه ولایـــی گشتیم

در روضه ی نورانی هرشب دربیت

با خامنه ای کــرببلایی گشتیم



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 10:3 ::  نويسنده : علی

سال تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی گرامی باد

تولید ملیwww.sher-agha.blogfa.com

حک شده روی دلم ، پیر خراسانی فقط

جان فدا کردن بر آن ، دلدار نورانی فقط

امر او امر خدا ، چــون نائب المهدی بُوَد

در اطاعت از ولـــی ، کالای ایرانی فقط


 



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:55 ::  نويسنده : علی

www.sher-agha.blogfa.com

هرکس شهید حق شد، همراه با حسین است

آری مسیر عشق از، عبـــاس تـــا حسین است

در کربـــــلای این عصــــر، سوگنــــد بر ابوالفضل

«لبیک یا خامنـــــــه ای لبیک یا حسین است»

*****************

خواندیم وصیت شهیدان این بود

در توصیه پیــــــر جماران این بود

یعنی که فدایـــی ولایت باشیم

آری سبب عــــــزت ایران این بود


 



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:54 ::  نويسنده : علی

 

 
دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست، شمشیر دوستان علی در غلاف نیست/
در این قبیلهنخل تناور همیشه هست، مقداد هست مالک اشتر همیشه هست/
اینجا که کوفه نیست خوارج علمشوند، سلمان نمرده است اباذر همیشه هست/
همواره دست ها به علمداریت بلند، آسودهخاطرت که برادر همیشه هست/
صف بسته اند این همه سردارها به شوق، یعنی برای پیشکشتسر همیشه هست/
روشن ترین روایت عمار می شویم، در عشق مقتدا همه تمار می شویم/


پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 10:17 ::  نويسنده : علی

 

 
و شاید چنین روزی بود که عشق در زمین به حقیقت پیوست.
علی آمد به خواستگاری فاطمه، اما فقط با یک زره، یک شمشیر، یک اسب«یا شتر»
بدون پول می‌توان زیست.
بدون خانه می‌توان رندگی کرد.
بدون ماشین می‌توان زندگی کرد.
بدون اصل و نسب می‌توان زندگی کرد.
اما نباد و نباد و نباد آن زندگی که بدون عشق و محبت باشد.
و اگر تو عاشق باشی و فدایی دیگری، دیگر زندگی، ذهن و هوشت می‌شود او که حتی حاضر نیستی یک لحظه ناراحتی و غم در چهره‌اش ببینی.
نه اینکه برای زندگی پول لازم نیست، نه اینکه آدم خانه نمی‌خواهد. فقط اینکه وقتی عاشق شوی و محبت در دلت شکوفه زند دیگر به جز راحتی و شادی معشوق چیز دیگر نمی‌‌خواهی.
نمی‌دانم چند بار که علی از بیرون می‌آمد و فاطمه را در حال کار کردن می‌دید دست هایش رو می‌فشرد و می‌بوسید. نمی‌دانم علی چند بار سنگ آسیاب را از دست فاطمه گرفت. یا چند بار در خانه غذا درست کرد. فقط می دانم آب‌ چاه‌های مدینه و کوفه گواه اشک‌های علی است.
دانه دانه نخل‌ها نشان از غم فقدان عشق علی دارد.
اگر از عشق علی و فاطمه داستانی یا رمانی عاشقانه نوشته نشده.شاید به این علت باشد که در داستان و رمان نمی‌گنجد در ذهن و تصویر نمی‌گنجد.
شاید بتوان عشق‌شان را در فداکاریشان بیان کرد.
چقدر برایم زیبا و لذت بخش است فکر کردن و تصور کردن زندگی این دو بزرگوار.
دیگر قصه لیلی و مجنون، شیرین و فرهادو.... معنایی ندارد.
تا آنجا که یادم می‌آید همیشه این روز برایم رنگ دیگری داشته، همیشه این روز من با خوشحالی مفرط و عجیبی همراه بوده، شاید به خاطر این‌ است که عشقشان را دوست دارم، محبتشان را یا بیشتر، شاید عشق و محبت را دوست دارم آن‌هم از نوع صادقانه و علی و فاطمه وار ...
باشد که همه و همه پیروان و دوست‌دارانشان عشق‌ و محبت‌شان را به جای اینکه از لیلی ومجنون یا رُمِئو و ژولیت و ...بیاموزند از این دو گوهر هستی بیاموزند.التماس دعا
یاعلی.


پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 10:14 ::  نويسنده : علی

 

دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
 
و ای کاش که این جمعه بیایی!
 
 دل من تاب ندارد،
 
 همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
 
 تو کجایی؟ تو کجایی...
 
و تو انگار به قلبم بنویسی:
 
که چرا هیچ نگویند مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ،
 
 که غریب است؟
و عجیب است که پس از قرن و هزاره هنوزم که هنوز است
 
 دو چشمش به راه است و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
 
 که گویندبه اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
 
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
 
=-=-=
 
جواب امام زمان:
 
تو خودت!مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
 
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
 
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
 
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
 
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
 
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
 
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
 
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
 
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
 
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
 
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
 
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
 
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
 
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
 
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
 
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
 
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
 
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
 
و به آفاق نبردند صدایت
 
و غریب است امامت
 
من که هستم ،
 
تو کجایی؟
 
تو خودت ! کاش بیایی
 
به خودت کاش بیایی...!
 
=-=-=-=-=
 

اللهم عجل لولیك الفرج



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : علی

 

 
دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست، شمشیر دوستان علی در غلاف نیست/
در این قبیلهنخل تناور همیشه هست، مقداد هست مالک اشتر همیشه هست/
اینجا که کوفه نیست خوارج علمشوند، سلمان نمرده است اباذر همیشه هست/
همواره دست ها به علمداریت بلند، آسودهخاطرت که برادر همیشه هست/
صف بسته اند این همه سردارها به شوق، یعنی برای پیشکشتسر همیشه هست/
روشن ترین روایت عمار می شویم، در عشق مقتدا همه تمار می شویم/



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 17:25 ::  نويسنده : علی

 

شاکی از سختی و رنج این دنیا نباشیم ..
شاکی از رسم این دنیا نباشیم ..
نه !
هیچ وقت خدا بد ما رو نمیخواد ..
هیچ وقت ..
تا حالا به این فکر کردیم که سخت ترین نقش یک فیلم رو به بهترین بازیگر میدن تا بتونه خوب از پسش در بیاد ...
خدا هم سختی دنیا رو به ما داده چون ..
تو بهترین بنده ی خدائی که تو زندگیت سختی داری ..
بوی خدا همه جای زندگیمون پخشه ...
کافیه احساسش کنیم..


یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : علی

به نظرشما کدامیک الگوی خوبی برای نسل ما هستند؟ستاره های دیروز یا ستاره های امروز؟

ستاره های دیروز یا ستاره های امروز؟!

الگوهای جوانان

 

خواهرم ای دختر ایران زمین                            یک نظر عکس شهیدان را ببین

در خیابان چهره آرایش مکن                              از جوانان سلب آسایش مکن

خواهر من این لباس تنگ چیست؟                   پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟

پیش نامحرم تو طنازی مکن                             با اصول شرع لجبازی مکن

یادت آید از پیام کربلا                                        گاه گاهی شرمت گیرد از خدا

در جوارش خویش را مهمان نما                         با خدا باش و بده دل را صفا

یاد کن از آتش روز معاد                                     طره گیسو را مده بر دست باد

زلف را از روسری بیرون مریز                             با حجاب خویش از پستی گریز

در امور خویش سرگردان مشو                          نو عروس چشم نامحرم مشو

خواهر من قلب مهدی خسته است                  از گناه ماست کو رو بسته است

خواهرم دیگر تو کودک نیستی                           فاش تر گویم عروسک نیستی



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 17:15 ::  نويسنده : علی

 

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری!


واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟!!!

سلام
قبل از این که ادامه ی این مطلب رو بخونی،پاشو برو موبایلت رو بیار.چرا نشستی سر جات؟؟گفتم پاشو برو موبایلت رو بیار دیگه.یا علی.آفرین.پاشو بیار که یه عاااااااالمه کار داریم باهم.
آوردی؟؟آفرین.حالا برو تو فایل عکس هات.همین الان فرض کن امام زمان(عج)اومدن پیشت و دارن عکس هات رو نگاه می کنن.چی کار می کنی؟؟اِه.چرا خارجش می کنی؟؟موبایلت رو برای چی قایم می کنی؟؟چیه؟؟عکس های ناجور داری؟؟دوست نداری امام زمان(عج) عکس هات رو ببینن؟؟پس همین الان پاکشون کن.آره.پاکشون کن دیگه.دوست داری باعکس های نامناسب دل امام زمان(عج) رو بشکنی؟؟می دونم که دوست نداری.پس همین الان پاک کن عکس هات رو.خودت رو نزن به اون راه!!خودت بهتر می دونی من کدوم عکس ها رو میگم.همونایی که حاضر نیستی نشون امام زمان(عج) بدیشون.
آفرین.می بینم که بعضی ها باافتخار عکس هاشون رو نشون امام زمان(عج)میدن.کارشون درسته.آخه عکس ناجوری ندارن که بخوان از امام قایمش کنن.این ها دل امام زمان رو بدست میارن و یار و یاور آقان.
به همین سادگی!!!اگر هنوز هم عکس هات رو پاک نکردی دیر نشده.برو موبایلت رو بیار.همه رو پاک کن و به خدا قول بده دیگه تکرار نکنی.
حالا که همه ی عکس های نامناسب رو از توی گوشیت پاک کردی بد نیست یه سری هم بزنی به فایل موزیک هات،فیلم ها،حتی پیامک هات،دفترچه تلفن،تماس هاو....اونجا چه خبره؟؟آهنگ غیر مجاز داری؟؟فیلم نامناسب داری؟؟به نامحرم پیام دادی؟؟اگر جوابت مثبته پس اون ها رو هم پاک کن.حالا دیگه شیطون رو از توی موبایلت انداختی بیرون!!دیگه موبایلت جایی برای گناه نیست.
این رو بدون که امام زمان(عج)یار و یاوری نمیخواد که دعای فرج بخونه،صبح جمعه دعا ندبه بخونه،جمکران بره ولی حاضر نباشه موبایلش رو بده دست امام زمان(عج).آقا یاری میخواد که باطنش پاک و سالم باشه.اگر دعای فرج میخونه،از ته قلبش بخونه نه فقط ورد زبونش باشه.
پس از همین الان عملیات پاکسازی موبایلت رو شروع کن...بسم الله...

حالا دیگه حاضری گوشیتو بدی دست آقا؟؟؟



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 17:6 ::  نويسنده : علی

 

برای تو می نویسم
برای تو که حاضر نیستی در این گرمای داغ و طاقت فرسای تابستان چادرت را در ازای لذت خنک شدن معامله کنی و کنار بگذاری.
برای تو می نویسم، برای تو که حاضر نیستی چادرت را با لذت ظاهریِ خوش تیپ شدن، با لذت دیده شدن و با لذت پوشیدن لباس های تنگ و کوتاه و رنگارنگ عوض کنی.
برای تو می نویسم برای تو که دشواری های پوشیدن چادر را در مدرسه، دانشگاه، محل کار، کوچه و خیابان تحمل می کنی اما آن را کنار نمی گذاری.
برای تو می نویسم، برای تو که چادرت را به شایستگی در تن خود حفظ می کنی و حرمت چادر را در جامعه با شلخته پوشیدن و رها کردن آن نمی شکنی.
برای تو می نویسم، برای تو که از عمق جان باور داری که شهدا سرخی خونشان را به سیاهی چادر تو امانت داده اند و تو باید امانتدار خوبی باشی.
برای تو می نویسم، برای تو که وقتی پیش از یک خانم بدحجاب وارد فروشگاه می شوی فروشنده حق تو را فراموش می کند و به کار آن خانم بدحجاب سریعتر رسیدگی می کند ولی این بی عدالتی ها نه تنها تو را سست نمی کند بلکه اراده ات را قوی تر می کند.
برای تو می نویسم، برای تو که هنگام ورود به دانشگاه چادرت را درون کیفت نمی گذاری بلکه آن را با افتخار بر سَرَت حفظ می کنی و مایه ی مباهات خود می دانی.
برای تو می نویسم، برای تو که وقتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی زنان شیک و باسوادو موفق را بدون چادر، و زنان ساده لوح و سخن چین را چادری نشان می دهد غمگین می شوی و اشک در چشمانت حلقه می زند ولی این بی مهری ها تو را از داشتن حجاب پشیمان نمی کند.
برای تو می نویسم، برای تو که هم حجاب ظاهر داری و هم حجاب باطن و همچون خیلی های دیگر نیستی که چادرت وسیله ای باشد برای سرپوش گذاشتن بر نگاه ها و پیامک ها و دوستی های مفسدانه ات.

آری خواهرم...

برای تو می نویسم و به تو افتخار می کنم، به تو که سالهاست عفیف و محجوب مانده ای ولی هیچگاه کسی به تو به خاطر نمره های بیستت در درس های عفت و نجابت، مهر صدآفرین روی برگه ات نزده است اما مطمئن باش که صدآفرین هایت نزد خداوند محفوظ است.
چـــــــــــادُرم
آتشِ وجودتـــــــــــــ
عطــــــــــــرِ گلستانِ ابراهیم می دهد
نمی ســــوزاند
به عــــــــروج می رساند...


یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : علی

امام خامنه ای



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 16:27 ::  نويسنده : علی
امام خامنه ای
گفتند که عاشقی و آرام نه ای
 
در باب خیال و خم ابروی که‌ای
 
گفتند بگو؛ به قصد قربت گفتم
 
سید علی الحسینی الخامنه‌ای


یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 16:26 ::  نويسنده : علی

گرگ‌ها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه نیکان همگی بار سفر بربستند
شیر مردی چو علی خامنه‌ای هست هنوز

صلوات

 



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 16:22 ::  نويسنده : علی

عکس رهبر

 

هوای گریه به سردارد آسمان آقا

غم فراق..همین بود سهممان آقا !؟

کویر طف زده ی قم هنوز تشنه ی توست

نرو...تورا به خدابیشتر بمان آقا



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : علی

این مرد مولای من است ..!

و تار و پود آن پارچه ی چهار خانه ای ( چفیه ) که واسطه ی خود و


امامش قرار داده ... سخن هاست که زبان از گفتارش و قلم از کتابتش

ناتوان است .

عکس امام خامنه ای



یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : علی

 

دعایم کنید تا که باران شوم

که شاید منم لایق جان شوم

دعایم کنید خسته ام از خودم

که شاید شهید ره جان شوم

دعایم کنید تا که شاید منم

فدایی راه جانان شوم

نحن فداک یا سیدنا و مولانا خامنه ای



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: 12:22 ::  نويسنده : علی

تو تنها فرمانده کل قوا نیستی بلکه،فرمانده کل قلبهایی

شرق و غرب،مستکبرین و جهان خواران خوب میدانند

 با اشاره همین دستت،

قبل از انکه بخواهند عرض اندامی بکنند از صفحه روزگار محو خواهند شد،

زباله دان تاریخ جا بسیار دارد

رهبر اگر فرمان دهد،غسل شهادت میکنم

 



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: 12:15 ::  نويسنده : علی

 

حکایت من، حکایت کسی است که
عاشق دریا بود اما قایق نداشت،
دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت،
حکایت من، حکایت کسی است که
زجر کشید اما ضجه نزد،
زخم داشت و ننالید،
گریه کرد اما اشک نریخت،
حکایت من،حکایت کسی است که
پر از فریاد بود اما.....
سکوت کرد تا همه صداها را بشنود.


جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: 11:55 ::  نويسنده : علی

 باز باران با ترانه ..می خورد بر بام خانه..

خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟

روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟

یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟

پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟

خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟

کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز

یاد باران رفته از یاد ، آرزوها رفته بر باد

باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه ٬

بی بهانه شایدم٬ گم کرده خانه !



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: 11:54 ::  نويسنده : علی

موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد
گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه،
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد!
خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم
هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد
زخمی کینه من! این تو و این سینه‌ من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است
وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: 11:50 ::  نويسنده : علی

 

 
 
آموخته ایم از تو وفاداری را **** خون تو نوشت معنی یاری را


ای کاش که آب کربلا می آموخت *** آن روز زچشمت آبرو داری را



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 11:13 ::  نويسنده : علی

مد پوشان عالم بدانند آخرین مد کفن است!!!



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:48 ::  نويسنده : علی

 

 

گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟

گفتم: چه می‌دانم، لابد این‌طوری خوش‌تیپ تری!
 
گفت: نچ!
 
گفتم: خب لابد فهمیدی این‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً!
 
گفت: نچ!
 
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
 
گفت: نزدیک شدی!
 
گفتم: آها!! دیدی گفتم همه‌ی قصه‌ها به ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!
 
گفت: برو بابا… دور شدی باز
 
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
 
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست، خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا ” باشم.





پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : علی

شهادت در رکاب امـام خـمـیـنـی زیباست اما دفاع از ولی فقیه حاضر از آنهم زیباتر است .

خون دادن برای امـام خـمـیـنـی زیباست

اما خون دل خوردن برای امـام خـامـنـه ای از آنهم زیباتر است .

سید شهیدان اهل قلم

شهید سید مرتضی آوینی (ره)



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:39 ::  نويسنده : علی

نـور اسـت خـمـیـنـی و عـدویـش ظلـمـات

بـر سـیـد علـی ، حسـین دوران ، صلـوات



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:33 ::  نويسنده : علی

 

 

 

هم منتظر و طالب مهــدی هستی

هم یاور و هم نائب مهدی هستی

عمری اگــــر از تــو دم زدیم آقاجان

چون راه رسیدن به مهدی هستی

*******

عاقبت بــــا لطــف حق دوران مهدی می رسد

بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی می رسد

می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی

پرچم از دست تو بر دستـــان مهدی می رسد



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:30 ::  نويسنده : علی

 

آقا اجازه! دل زده ام از تمام شهر
 
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
 
آقا اجازه! دست خودم نیست، خسته ام
 
در درس عشق، در صف آخر نشسته ام
 
در این کلاس، عاطفه معنا نمی دهد
 
اینجا کسی برای تو برپا نمی دهد
 
آقا اجازه! بغض گرفته گلویمان
 
آنقدر رد شدیم، که رفت آبرویمان


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:29 ::  نويسنده : علی

 

چقدر باید بدبخت باشم ، اگر انتظار عشق از کسی غیر از تو داشته باشم .

خدایا !

چقدر باید بیچاره باشم، اگر کسی غیر از تو را معشوق خود بدانم .

خدایا!

چقدر باید پست باشم که از کسی غیر ازتو انتظار یاری و کمک داشته باشم .

خدایا!

چقدر باید بی مقدار باشم که با وجود دیدن تو چشمانم را ببندم

و تاریکی ، جهل و سیاهی دنیایت را ببینم .


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:28 ::  نويسنده : علی

هیچ داری از دل مهدی(عج)خبر؟

گریه های هر شبش را تا سحر؟

 

او که ارباب نمام عالم است

من بمیرم،سر به زانوی غم است

 

شیعیان، مهدی غریب و بی کس است

جان مولا معصیت دیگر بس است

 

شیعیان،بس نیست غفلت هایمان؟

غربت و تنهایی مولایمان؟

 

ما عبید و عبد دنیا گشته ایم

غافل از مهدی زهرا گشته ایم



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:17 ::  نويسنده : علی

 

یک کاری نکنیم که اگر گره ای نمی توانیم باز کنیم ، لااقل گره بر گره نیاندازیم .این واقعاً ظلم است ، خدا نمی بخشد .در این دنیا مرکز شیعه فقط ایران است . افغانستان ، پاکستان ، مصر ، عربستان و عراق را ببینید . در ممالک اسلامی کجا شیعه همه کاره است ، ایران مرکز شیعه است ، دل امام زمان ( عج ) به شما بسته شده و  امید امام به شماست .


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:8 ::  نويسنده : علی

 

با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم گفتم از آقا چه خبر ؟میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم به خانواده شهدا سرکشی میکنیم . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .
یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کردند. درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند: آقا کــــــــــو .گفتم: کدام آقا ؟گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟گفتم : شما از کجا می دانید ؟شروع کرد به گریه کردن، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان . اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم . مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟ مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است انشاءالله آقا خیلی گریه کرد .

 

 



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:3 ::  نويسنده : علی

اكنون كه در ميكده بسته است به رويم        بهتر كــــه غم خـــــويش به خمــّار بگويم

من كشتــه آن سـاقى و پيمانه عشقم         مــــن عــــــــاشق دلداده آن روى نكويم

پروانــــــه صفت در بــر آن شمع بسوزم         مجنــــــــــــونم و در راه جنون باديه پويم

راز دل غم ديده خـــود را به كه گويم؟         مـــن تشنه جام مى از آن كهنه سبويم

بــــــردار كتاب از بــــــرم و جام مى آور           تا آنچه كه در جمع كتب نيست، بجويم

از پيچ و خـــم علم و خرد، رخت ببندم            تا بــــــــــار دهد يار، به پيچ و خم مويم


امام خميني



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:53 ::  نويسنده : علی

آيد آن روز كه من هجرت از اين خانه كنم                   از جهان پرزده در شاخ عدم لانه كنم

رسد آن حال كه در شمع وجود دلدار                           بال و پرسوخته كار شب پروانه كنم

روى از خانقه و صومعه برگردانم                            سجده بر خاك در ساقى ميخانه كنم

حالى حاصل نشد از موعظه صوفى و شيخ                  رو به كوى صنعى واله و ديوانه كنم

گيسوى و خال لبت دانه و دامند چسان مرغ                  دل فارغ از اين دام و از اين دانه كنم

شود آيا كه از اين بتكده بربندم رخت                           پرزنان پشت‏بر اين خانه بيگانه كنم



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:52 ::  نويسنده : علی

هر قلب به سينه اش صفايي دارد

هر قبله براي خود خدايي دارد

اما ز درون كعبه مي گفت خدا

ايوان نجف عجب صفايي دارد

حقا كه علي ولي مطلق باشد

 حق با علي و علي مع الحق باشد

انكار ولايت شهنشاه نجف

 كفر است چه كفر ، كفر مطلق باشد

الطاف خفيه خدا شامل ماست

 صد شكر ولاي مرتضي در دل ماست

در روز جزا كه توشه از ما خواهند

حب علي و آل علي حاصل ماست



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:30 ::  نويسنده : علی

 

اگر خدا نبود آرزو نبود
اگر خدا نبود امید هم نبود
اگر خدا نبود از گریه و خنده
از عشق هر بنده
از تلخ و شرین چه سود!
چه سود اگر خدا نبود
اگر خدا نبود          
زندگی کوره راهی بود بی عبور
سخت و عاری ز نور
دردها چون تگرگ
موج می زد رنگ مرگ
چه بی رمق بود پایمان در سختی
همه جا درد بود و بدبختی
چه تفاوت بین گریه و خنده
چون خدا نبود چه سود از بنده
چشمها خشک بود و گونه ها همه سرد
همه جا غم بود و سراسر درد
چه فرق بود بین آسمان و زمین
معنا نداشت دوزخ و بهشت برین
دلها شکسته و خسته
پر پرواز عاشقان بسته
نه جنگ معنا داشت نه صلح و صفا
هرگز نمی آمد بویی ز وفا
طاق بود همه طاقتها
معنا نداشت باید و نبایدها
اشکهای شبانه برای که بود
از ناله های عاشقانه چه سود
چه بیهوده بالا می رفت دستهامان به دعا
زبان چه بیهوده می چرخید، برای که بود صنع و ثنا
دیگر خنده بهار زیبا نبود
شبنم به برگ گل پیدا نبود
جان می باخت مهتاب در شب
می سوخت بال قناری در تب
گلها زرد و پژمرده
دلها غمین و افسرده
غریب بودند و آشنایان به وطن
شقایق می مرد به دشت و دمن
همه جا تنهایی بود و تاریکی
دنیا بود کوره راه باریکی
نه دگر هابیل بود، همه قابیل بدند
همه قوم ها قوم عام الفیل بدند
دیگر سنگ به روی سنگ بند نبود
به روی لبها پیدا لبخند نبود
گر خدا نبود دیگر آدم نبود
هیچ کس از آدم تا به خاتم نبود
لیک باید دانست که هست خدا
بشنود نالۀ تو را به وقت دعا
هم رحیم است و هم کریم و عزیز
دلت ز عشق خدا کن لبریز
خدا کند هم قابیل ها به گور و قفس
و کر کند همه گوششان به بانگ جرس
بلا بیارد به قوم های عام الفیل
و کند ترمیهم بحجارة من سجیل
بگو فقط تو پرستیم و از تو می جوئیم
کمک و یاری و ره را بر تو می پوئیم
مکن دراز دست نیاز جز بر او
مزن به هیچ در جز در او


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:22 ::  نويسنده : علی

غزل امام خمینی(ره)
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم

غزل مقام معظم رهبری

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی.



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 8:59 ::  نويسنده : علی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد